اهداف آموزش اطفا حريق صنعتي:

 

     اولين هدف آموزش، آموختن ايمن و صحيح اساس تكنيكها و تاكتيكهاي گروهي اطفا حريق مي باشد يكي از روشها اين است كه تا حد ممكن با شركت دادن نفرات در حوادث و موارد حقيقي باعث بالا رفتن اطمينان و توانايي آنان شده، اعتماد به نفس ايشان را تقويت كرد و ايشان را به خود باوري برسانيم. همچنين آموزش باعث آشنايي آنها با وسائل و تجهيزات اطفا حريق و كاربرد صحيح آنها خواهد بود.

در ادامه اين بخش به برخي از اصول، تكنيكها و تاكتيكهاي اطفا حريق، ميزان و معيار مشخص نمودن استراتژي در حمله به آتش، كنترل آتش و خاموش نمودن انواع حريقهاي صنعتي اشاره خواهيم نمود.

 حجم آب:

     جريان آب در هوز به مقاصد گوناگوني مورد استفاده قرار مي گيرد. اهم اين استفاده عبارت است از:

                         I.      ثابت شده است حفاظت به وسيله آب جان آتش نشانان را در هنگام نـزديـك شـدن به منابع حرارتي و در مقابل اثرات مستقيم شعله تامين مي نمايد.

                      II.      در خنك كردن فلزات و وسائل براي حذف كردن منابع برگشت ‌آتش موثر بوده و با كاهش بـخـارات نشت كرده كه باعث FLASH BACK مي گردد از آسيب رسيدن به وسائل جلوگيري مي كند.

                   III.      همزمان با عمليات كنترل آتش بوسيله خنك كردن، مي تواند باعث ايزوله كردن و قطع ارتباط سوخت شود.

                   IV.      توسعه هماهنگي و كار گروهي در صورت استفاده از چند رشته هوز در اطفا حريق با كنترل حريق امكان پذير خواهد بود.

تعداد نفرات آتش نشان:

     بيش از 3 يا 4 نفر براي هر رشته هوز و جريان آب استفاده مي شوداز اين جهت كه:

·        براي وارد عمل نمودن تمامي نفرات آموزشي بخاطر بدست آوردن تجربه تا حد ممكن.

·        جلوگيري از خستگي نفرات كه در طول روز وزن هوز و فشار آب را تحمل مي نمايند.

·        آموزش كار تيمي به پرسنل، كنترل و حركت با رشته هوز تحت شرايط سخت صوتي، حرراتي، دود و سطوح لغزنده كه مي تواند در شرايط عملياتي وجود داشته و آتش نشانان را با خطر مواجه سازد.

·        حفاظت نفرات در برابر رها شدن و عدم توانايي در كنترل رشته هوز كه در اثر بي تجربگي در عمليات با رشته هوز ممكن است بوجود آيد.برخي از پرسنل آشنايي لازم با فشار و وزن رشته هوز را ندارند و بايد با كنترل وضعيت هوز و رها شدن آن بطور كامل آشنا و از عواقب آن مطلع گردند.

·        بالا بردن اطمينان نفرات، افزايش تجربه ايشان و روبرو شدن آنان با شرايط حريق مي تواند در موارد واقعي كارآيي پرسنل را افزايش دهد.

زمان مورد نياز براي ايجاد آتش و اطفا حريق:

     تاخير در اطفا برخي حريقها ارادي بوده و مي تواند ناشي از شرايط ايجاد و وقوع آن باشد. بعلاوه تاكتيك حريق قسمتي از اهداف تكميلي اين دوره آموزشي مي باشد.

تاخير ارادي و عمدي:

·        جلوگيري از ترس و بيم نفرات وقتي كه در معرض حرارت و دودي كه محيط را فرا گرفته است قرار مي گيرند.همچنين جلوگيري از ايجاد رعب و وحشت در پرسنل تازه كار و فراگيري يك تجربه براي ايشان.

·        كمك به نفرات و افزايش اطمينان آنان در خصوص توانايي استفاده از ابزار و وسائل، هدايت و رهبري براي هر يك از اعضا تيم اطفا در شرايط سخت. در حالت انفرادي تاخير و طولاني بودن عمليات اطفا حريق مي تواند آموزشي موثر باشد.

·         تاخير و طولاني بودن اطفا مي تواند در اثبات چگونگي حفاظت آب در مواردي كه نياز به حفظ موقعيت نفرات در نزديكي كانون آتش مي باشد، عقب نشيني آتش و يا نياز به تغيير مكان نفرات و همچنين گسترش آتش كه نيازمند تغيير در استراتژي و آرايش تيم اطفا مي باشد موثر بوده و آموزش را با موفقيت بيشتري همراه سازد.

تاخيرهاي شرطي و موقعيتي :

·        استاد تمرين براي شناختن پتانسيل خطر و هماهنگ نمودن رشته آب براي حفاظت نفرات نياز به  زمان دارد.

·        در صورت تغيير شرايط آتش استاد تمرين بايستي نزديكي به حريق و استراتژي حمله را تعديل نمايد.

 آموزش تاكتيك حريق با اهميت ترين بخش در هر مرحله از تمرين مي باشد. بعضي اوقات تاكتيك صحيح ايجاب مي كند به دلايل زير در تكميل عمليات اطفا تاخير داشته باشيم:

 

·        براي خنك كردن سطوح و كاهش حجم آتش بعلاوه كاهش حجم بخارات ناشي از حريق.

·        براي مطمئن شدن از خنك بودن تمامي سطوح فلزي بقدر كافي و جلوگيري از احتراق مجدد و برگشت آتش ناشي از بخارات قابل اشتعال.

·        براي خنك كردن تمامي ستونهاي فلزي و وسائل براي جلوگيري از افزايش آسيب هاي وارده و تاخير در عمليات بازسازي.

سايز و اندازه هوز:

     بدلايل زير در بسياري از حالات از هوزهايي با قطر 1.5 اینچ استفاده مي شود:

·        راحتي در حركات و انجام هوز كشي. بعضي از پرسنل تجربه كافي در اين خصوص را ندارند.

·        براي مشخص نمودن كارآيي و اثر گذاري سايز كوچك هوز و توانايي در خاموش نمودن آتش.

·        براي جلوگيري از وارد آمدن فشار و وزن غير ضروري بروي نفرات آتش نشان.

روشهاي اطفا حريق:

     طرح عمليات و حريق قبل از اجرا قسمت معيني از برنامه آموزشي مي باشد. در طول تمرينات مختلفي كه در شـرايـط شـنـاخـته شده و كـنـتـرل شده صورت مي گيرد استـراتژي حريق و تاكتيكهاي لازم مرور شده و به مـرحـلـه عمل در مي آيند.

     استاندارد در مبارزه با هر آتش ويژه اي كه امكان بروز آن در جاي ديگر وجود دارد نبايد از نظر دور نگه داشته شود.

     قبل از تصميم گيري و اقدام در خصوص چگونگي كنترل و اطفا حريق فاكتورهاي بسياري مانند ارزش طبيعي و خصوصيات محصولات، سوخت نهفته و استعداد انفجار موجود در محيط، نيروي انساني، وسايل تهيه آب و ساير عوامل خاموش كننده و منابع آنها، شرايط آب و هوايي، دسترسي به امكانات و امكان ايزوله نمودن سوخت با يستي مورد مطالعه و توجه قرار گيرند.

     با توضيحات فوق اميدواريم به اهميت آموزش حريق و طرح عمليات از پيش تعيين شده پي برده و دستاوردهاي مورد نظر اين آموزش را به معلومات خويش بيافزاييد.

شيمي حريق:

     حريق يك واكنش گرمازاست كه در آن مواد قابل احتراق در حضور مقدار متناسب اكسيژن هوا حرارت بوجود مي آيد.

     شعله ها به وسيله احتراق توليد مي شوند و اين شعله ها چيزي نيستند جز سوختن گازهاي حاصل از تبخير مواد قابل اشتعال كه بوسيله حرارات ناشي از انجام واكنش احتراق بوجود مي آيد.

  دسته بندي مواد حريق  بر حسب ماده سوختني :

دسته بندي حريق:

 كلاس A : ازسوختن مواد خشك و يا جامد، مانند چوب ،  پارچه ، پنبه ، كاغذ و ... بوجود
 مي آيد.

كلاس B : از سوختن مايعات قابل اشتعال مانند روغن و نفت، بنزين، حلالهاي شيميايي و ... بوجود مي آيد.

كلاس C : از سوختن گازهاي قابل اشتعال مانند LPG;LNG ، متان و ... بوجود مي آيد.

كلاس D : از سوختن فلزات قابل اشتعال مانند منيزيم، تيتانيم، سديم و ... بوجود مي آيد.

عناصربوجود آورنده حريق:

سوخت: موادي كه قابليت شعله ور شدن دارند و قابل احتراقند.

حـرارت: مـنبع يا مـنابع انـرژي كه بـاعث شعله وري يا ادامه احـتراق مي گردند.

اكسيژن: عنصر طبيعي در اتمسفر در حدود 21% وجود داشته و باعث تداوم احتراق مي گردد.

واكنشهاي زنجيره اي شيميايي:

     فر‌آيندي كه همزمان با تركيب اجزا حريق ( دما،سوخت،هوا )در نسبت و شـرايـط متناسب آغـاز مي گردد و حاصل آن حريق و شعله ورش شدن محيط مي باشد.

تعاريف مرتبط:

FLASH POINT : كمترين دما يا حرارتي است كه به ماده قابل سوخت داده مي شود تا  بخار كافي براي شعله وري ايجاد شود.

FIRE POINT : وقتي كه  حرارت به ماده قابل سوخت داده شود و دماي آن از
FLASH POINT بيشتر شود به دمايي مي رسد كه بخار كافي براي احتراق و ادامه حريق فراهم مي گردد.

IGNITION POINT : كمترين دمايي كه در آن، مواد، مستقل از منبع حرارت خارجي، ميسوزند يا شعله ور مي شوند.

كلاسه بندي و دسته بندي مايعات قابل اشتعال:

·        كلاس A : مايعاتي كه  FLASH POINT آنها كمتر از 23 درجه سانتي گراد باشد.

·        كلاس B : مايعاتي كه  FLASH POINT آنها بيشتر از C 23 و كمتر از ‘C 65 باشد.

·        كلاس C : مايعاتي كه  FLASH POINT بيشتر از ‘C 65 باشد.

محدوده شعله وري و انفجار:

·        محدوده شعله وري: محدوده اي است كه در آن با مواد قابل احتراق در مواد اكسيد كننده شعله ور شده و شعله آن منتشر مي گردد. بعنوان مثال شعله بنزين در غلظت بين 4/1 تا 6/7 درصد هوا و ساير شرايط لازم منتشر مي گردد.

·        محدوده اشتعال نيز همانند  FLASH POINT به ميزان فشار، دما و اكسيژن بستگي دارد و با تغيير آنها تغيير مي كند.

انفجار: يك واكنش اكسيداسيون سريع است كه منجر به اعمال فشار به سازهاي مجاور گشته و به آنها آسيب مي رساند. در هنگام انفجار با مقدار زيادي انرژي آزاد شده مواجه خواهيم بود. تفاوت انـفـجـار و حـريـق در هـمين آزاد سازي انرژي مي باشد كه در زمان حريق ما با فشار به سازه هاي مجاور مواجه نخواهيم بود.

DETONATION: عبارت است از انفجارهاي شـديـد و مـتـوالـي كه در درون ظروف اتـفـاق مي افتد. در اين واكنش گرمازا امواج شوك شديدي ايجاد مي گردد كه سرعت سيري بيش از سرعت سير صوت دارند.

DEFLAGRATION: واكنشي گرمازا كه سرعت انتشار امواج شوك آن سرعتي كمتر از سرعت صوت دارند.

BLEVE: انفجار ناشي از انبساط بخارات حاصل از مايعات در حال جوشيدن. اين نوع انفجار زماني روي ميدهد كه ظرف نگهداري مايعات تحت فشار، بدليل مجاورت با منابع حرارتي، تحت فشار مضاعف ناشي از بخارات بوجود آمده قرار گيرد كه نتيجه آن آسيب ديدگي ظرف بخصوص جداره داخلي آن است.

UVCE: اين پديده زماني زخ مي دهد كه مقداري از مايعات يا گازهاي موجود درون ظرف بصورت بخار در اتمسفر رها شوند. اينجاست كه گاز رها شده در مجاورت هوا تشكيل يك مخلوط قابل اشتعال داده و در صورت تماس با منبع حرارتي انفجار روي خواهد داد.

FIRE BALL: اگر مايعات قابل اشتعال در اثر آسيب ديدگي ظرف محتوي مايعات آنها به بيرون نشت كند حريق بوجود آمده مانند توپي از آتش خواهد شد.

POOL FIRE: وقتي مايعات قابل اشتعال آزاد گردند و در سطحي ريخته شده و مخلوط قابل اشتعالي بوجود آورند، تماس با منبع حرارتي باعث ايجاد حريقي در داخل ناحيه ريخته شدن ماده روي سطح خواهند شد.

JET FIRE: هنگامي كه حريق بر اثر نشتي ناشي از ظروف تحت فشار رخ دهد حريق بشكل جت ديده شده  و زبانه شعله عمودي و به طول چند متر مي رسد.

FLASH BACK: وقتي كه مايعات ريخته شده شعله ور گردند، شعله بسمت نقطه منبع نشت برگشت خواهد نمود.

BOILE OVER: وقتي به نفت خام غليظ حرارت رسيده يا دچار حريق گردد چنانچه از آب يا ساير خاموش كننده هايي كه داراي تركيب حجم درصد آب هستند استفاده شود، بخار داغ با افزايش حجمي معادل 1700 برابر نسبت به حالت مايع در آمده و با توجه به امواج حرارتي ايجاد شده ميزاني از نفت در حال جوشيدن ( بشكل حركت پيستوني بوجود آمده ) از سطح مخزن خارج مي گردد.

SLOPE OVER: اين پديده هنگامي رخ ميدهد كه تلاش داريم آتش را خاموش كنيم. اين پديده را اينگونه تعريف مي نمايند: هنگامي كه از آب براي خاموش كردن استفاده مي كنيم و اين آب خاموش كننده بروي سطح نفت خام در حال سـوخـتـن گسترش پيدا كند مقداري از نفت خام شعله ور از مخزن بيرون خواهد ريخت.

FROTH-OVER: اين پديه زماني رخ ميدهد كه آب در عمليات اطفا بيش از ظرفيت مخزن بوده و باعث سر ريز شدن مايعات در حال سوختن به بيرون مخزن مي گردد.

·             توجه: زماني كه BOIL OVER بوجود مي آيد هر دو حالت FROTHING OVER و  پرتاب نفت خام بوسيله افزايش حجم ناشي از تبديل آب مايع به بخار در كف مخزن نيز وجود دارد. حالت SLOPE OVER سر ريز كردن اجزا سنگين نفت خام مي باشد اين پديده زماني بوقوع مي پيوندد كه آب استفاده شده در اطفا در سيال غرق شده و پايين مي رود در اين هنگام تشكيل بخاراتي داده و باعث سرريز شدن سيال مي گردد.

VAPOUR DENSITY:

·        اگر اين عدد بيشتر از يك بوده باشد نشاندهنده اين است كه بخارات آن ماده سنگين تر از هوا مي باشد.

·        اگر اين عدد كمتر از يك باشد نشاندهنده اين است كه بخارات آن ماده سبكتر از هوا مي باشند.

 SPECIFIC GRAVITY:

·        چنانچه اين عدد در مورد مايعات و جامداتي كه از يك كمتر باشد نشاندهنده اين است كه اين ماده روي سطح آب شناور مي شود.

·        اگر اين عدد بزرگتر از يك باشد مايع يا جامد ما در آب فرو خواهد رفت. بنابراين اين عدد نشاندهند خاصيت غوطه وري مواد مي باشد.

مايعات قابل اشتعال محلول در آب:

·        برخي از مايعات مانند الكل يا استن در آب قابل حل بوده و با توجه به بالا رفتن ميزان آب در محـلـول آب و الكل، FLASH POINT نيز بالا مي رود. در محلول50% آب و الكل FLASH POINT برابر ‘F 75 بوده در حالي كه در محلولي متشكل از 10% الكل و 90% آب FLASH POINT به ‘F 120 افزايش مي يابد.

·        وقتي دو هيدروكربن قابل حل در يكديگر تشكيل محلولي بدهند خصوصيات مهم و بحراني آنها نظير FLASH POINT لزوما" تركيب نمي شود.

روش خاموش كردن حريق:

     اطفا حريق بر اساس اصول چهار گانه زير انجام مي گيرد:

a)    قطع سوخت:

با اين روش يك وجه از هرم مثلث القاعده حريق قطع مي شود و واكنش زنجيره اي شيميايي حريق از بين مي رود. قطع سوخت به يكي از روشهاي زير انجام مي پذيرد:

·        قطع منبع سوخت

·        تخليه سوخت از منبع نگهدارنده

·        خارج كردن و جدا نمودن موادي كه قابليت احتراق دارند از محوطه ‌‌آتش سوزي.

·        اجازه بدهيم سوخت تحت كنترل سوخته و منبع سوخت به اتمام برسد.

·        رقيق كردن مواد قابل حل در آ‌ب مانند الكل و غيره

b)     رفع يا قطع حرارت:

·        قطع حرارت يك وجه از هرم مثلث القاعده حريق بوسيله عوامل خاموش كننده باعث گسستن زنجيره واكنشهاي شيميايي احتراق مي گردد. بدليل اينكه آب داراي گرماي نهان تـبخير بسيار بالايي است موثر ترين عامل خاموش كننده محسوب مي گردد.

·        يك گالن آب در دماي 60 درجه به ميزان BTU/min9000 انرژي دريافت مي كند تا تبخير شده به بخار SUPER HEAT ، 500 درجه برسد.

·        آب وقتي به بخار تبديل مي شود افزايش حجمي برابر 1700 خواهد داشت.گرچه آب وقتي بدرستي مورد استفاده قرار گيرد بهترين عامل خاموش كننده است اما برخي از خصوصيات آن مي تواند كاربرد و اثر مطلوب آنرا محدود سازد.

·        نيروي كششي سطحي آب مي تواند نفوذ آنرا در ميان مواد قابل اشتعال بسته بندي شده مانند بسته هاي كاغذ ،پارچه و غيره محدود سازد.

·        آب هادي جريان برق بوده و مي تواند باعث بروز شوك و برق گرفتگي شود.

·        آب در مورد برخي از مايعات قابل اشتعال بي اثر مي باشد.

·        برخي از مواد با آب وارد واكنش شده و حررات يا گازهاي سمي و يا قابل اشتعال و انفجار آزاد مي كند.

·        آب بسرعت سطوح را مرطوب كرده و جاري مي گردد.

·        استفاده زيادي از آب باعث اتمام ذخير آب، گسترش سطح حريق يا مزاحم عمليات و مانور نيروهاي عملياتي مي شود.

c)     حذف يا قطع اكسيژن:

قطع اكسيژن باعث از بين رفتن يك وجه از هرم مثلث حريق و گسستن زنجيره واكنشهاي شيميايي مي گردد. اين كار به روشهاي زير انجام مي پذيرد:

·        پوشش حوضچه در حال سوختن بوسيله يك سرپوش

·        خاك ريزي بروي علفهاي خشك در حال سوختن

·        استفاده از FOAM,CO2,N2 و يا بخار بروي مايعات در حال احتراق.

d)    شكستن حلقه زنجيره واكنش شيميايي:

پودر خشك شيميايي، زنجيره واكنش شيميايي را قطع مي كند در واقع وجه جديدي كه به مثلث آتش افزوده شده است همين واكنشهاي شيميايي زنجيره اي مي باشد.

مولكولهاي سوخت به قطعات كوچكتري بنام راديكال تبديل مي شوند. در طول فرآيند، احتراق اين ذرات كوچك با اكسيژن اتمسفر تركيب شده و انرژي آزاد مي كنند. اين انرژي به مولكولهاي مجاور منتقل مي شود. بنابراين اين واكنش زنجيره اي پيوسته دارد. پودر شيميايي مانع از اين انتقال انرژي مي گردد.

عوامل مختلف اطفا حريق:

آب: دو اصل قابل بررسي در مورد استفاده از آب وجود دارد

a.      آيا ميزان‌ ذخيره آب و فشار به اندازه كافي ميباشد؟

b.     آيا كاربرد آب براي حريق ها بهترين و مناسبترين روش است؟

     براي اطفا مواد نفتي، آب اثري ندارد زيرا مواد نفتي بروي آن شناور شده و تبخير و احـتـراق كماكان ادامه مي يابد. اگر چه آب براي اطفا مواد نفتي سنگين و متوسط مي تواند موثر واقع شود. وقتي آب به صورت ذرات بسيار ريز MIST اسپري شود، باعث پوشش همزمان سطح تبخير سوخت شده و اطفا موثري را در خصوص نفت سفيد و حتي در شرايط مناسب براي مواد سبكتر درپي خواهد داشت.

     حريق هاي LPG را مي توان به وسيله خنك نمودن توسط آب كنترل نمود و خصوصيات خطرناك آن ( از نظر آتش نشاني و  اطفا ) را تعديل نمود. در حقيقت هوا به تنهايي قادر است بخارات يا گازهاي قابل اشتعال را تا حد ايمن و حتي پايين تر از حد احتراق رقيق نمايد البته اين اتفاق در صورتي به وقوع مي پيوندد كه به ميزان لازم و كافي، با سرعت لازم و با TURBULENCY كافي در اختيار باشد.

     بخارات آب رقيق كننده بهتري نسبت به هوا مي باشند زيرا بطور كامل غير قابل اشتعال بوده و بفراواني در دسترس مي باشد. بعلاوه براي اثر گذاري بيشتر مي تواند در محل حريق آنرا توليد نمود. يك گالن آب با منبسط شدن تقريبا" 1700 گالن بخار توليد مي نمايد.

     همچنين براي جلوگيري از تبخير آب در سطح مخزن، كاهش فشار درون مخزن و انتقال موثر حرارت مي توان از آب روي سطح بيروني مخازن استفاده نمود.

     بخارات حاصل از آب باعث رقيق شدن مخلوطهاي نزديك بخود شده و با رقيق سازي شدت حريق را كاهش داده و سرعت سوختن مخلوط را كنترل مي نمايد.

     هنگامي كه نشت سيال وجود داشته اما حريق رخ نداده است اسپري آب باعث TURBULENCY و جريان گردابي هوا همراه با بخارات آب شده و عمل رقيق سازي به نحو مطلوبي صورت مي پذيرد. اگر ادامه نشتي منجر به حريق گردد ميتوان بدون  افزايش فشار ظرف، حريق را خاموش نمود

كف ( FOAM ):

     كف اطفا حريق با جمع آوري حباب هاي پر شده از هوا در محلولي از أب و كنستانتره فوم با روشهاي متفاوتي توليد و بكار گرفته مي شود. با توجه به سبك بودن كف نسبت به محلول آب و فوم و همچنين مايعات قابل اشتعال، كف توليدي روي سطح شناور شده و باعث قطع ارتباط هوا و محدود نمودن آن مي گردد. لايه پيوسته كف باعث ايجاد پوششي روي بخارات قابل اشتعال شده و توقف يا جلوگيري از حريق مواد سازگار با آب را در پي خواهد داشت.

     كف هاي اطفا حريق در چـنـديـن نوع بـعـنوان عامل خاموش كننده عرضه مي شوند. برخي از كف ها غليظ و با لزجت بالا بوده و هنگام پوشش سطح مايعات در حال احتراق و تماس با سطح عمودي فلزات داغ از مقاومت حرارتي خوبي برخوردارند.

     نوع ديگري از كف ها رقيق و گسترش سطحي آنها زياد مي باشد. برخي ديگر قادر هستند لايه نازك پوشش دهنده اي را بر روي بخارات مواد قابل اشتعال و بر سطح سوختهاي قابل حل در  آب ايجاد نمايند.

     اساسا" كف براي خاموش كردن حريق مواد قابل اشتعال و احتراق كه بروي سطوح ريخته يا درون ظروف نگهداري مي شود اقدام به تشكيل يك لايه خنك كننده و پيوسته مي نمايد. كف تنها عامل خاموش كننده دائمي براي اينگونه حريقها مي باشد و با استفاده از آن تيم آتش نشاني و آتش نشانان مي تواند در مدت زمان كمتري حريق را اطفا نمايند.

     لايه كف پوشش دهنده سطح، مي تواند براي مدتي مانع از انتقال بخارات قابل اشتعال شود كه اين زمان بستگي به پايداري و عمق لايه دارد. ماده سوختني ريخته شده بسرعت با لايه كف ايمن مي گردد. لايه كف بعد از زماني مناسب رفع و از بين ميرود و اغلب اثرات زيان آوري بروي مواد و محصولاتي كه با آن در تماسند ندارد.

استفاده از پودر خشك شيميايي:

     مواد شـيميايي پايه كه براي توليد پودرهاي خشك شيميايي مورد استفاده قرار مي گيرند عـبـارتند از: بيكربنات سديم، بيكربنات پتاسيم، كلريدپتاسيم، بيكربنات اوره-پتاسيم و مونوآمونيوم فسفات كه با افزودني هاي مختلفي مخلوط ميشوند. اين افزودنيها براي بهبود خواص مواد پايه صورت مي پذيرد. اين خواص عبارتند از سياليت و روان روي ، بالا بردن كيفيت نگهداري، مقاومت در برابر آب و عدم جذب رطوبت.

اكثر اين مواد افزودني را تركيباتي مانند:

·        استيرتهاي فلزي، تري كلسيم فسغات، سيليكونز و غيره تشكيل مي دهند كه با پوشش ذرات پودر باعث سياليت و حركت آزادانه ذرات شده و از كلوخه شدن آنها در مقابل آب و ارتعاش جلوگيري مي نمايد.

     پودر خشك شيميايي براي اطفا حريق مايعات بازده كمتري دارد. البته مي توان از آن براي اطفا حريقهاي برقي استفاده نمود. كاربرد پودر خشك شيميايي معمولي به اطفا حريق هاي سطحي محدود مي شود اما براي اطفا حريق مايعات عميق حتما" نياز به آب خواهيم داشت.

     پودر هاي خشك MULTI-PURPOSE بندرت جهت اطفا حريق كلاس A نياز به كمك آب دارد.

دي اكسيد كربن:

     دي اكسيد كربن داراي خصوصيات مطلوبي در اطفا حريق مي باشد. قابل اشتعال نبوده و با تعداد زيادي از مواد واكنش نمي دهد و نيروي لازم براي كاربرد آن از فشار درون سيلندر ذخيره تامين مي گردد. از آنجا كه در فاز گاز قرار دارد مي تواند در تمام جهات حريق نفوذ كرده و گسترش يابد علاوه بر اين در حالت گازي و حتي در فاز جامد بسيار ريز كه برفك گفته مي شود رساناي جريان نمي باشد، بنابراين مي توان براي اطفا حريق وسائل برقي از آن استفاده نمود.

    استفاده از گاز دي اكسيد كربن هيچگونه اثري بر جا ي نگذاشته و نياز به نظافت پس از اطفا ندارد. اين ماده خاموش كننده بسيار مهمي مي باشد زيرا تركيب درصد اكسيژن محيط را كاهش مي دهد و اتمسفر را رقيق نموده از بروز حريق هاي بزرگ جلوگيري مي نمايد.

     در حالات مناسب كنترل و كاربرد، اثر خنك كنندگي آن مورد توجه بوده، بويژه زماني كه بصورت مستقيم بروي حريق استفاده شود.

هالون:

     هالون 1301 نام تجاري برومو تري فلوئور متان مي باشد و اين تركيب شيميايي به اين نام معروف بوده و شناخته مي شود. اين تركيب بدون بو بدون رنگ و گازيست فاقد خاصيت رسانايي الكتريكي.

اين تركيب همانند CO2 قدرت گسترش به تمامي نقاط و تمامي جهات را دارد.

هالون يكي از موثرترين عوامل خاموش كننده مي باشد زيرا از نظر شيميايي باعث قطع فرآيند احتراق مي گردد. در اتمسفر مجاور بدون بجاي گذاشتن اثر تاثير ميگذارد و بر اكثر مواد اثر واكنشي ندارد.

در خصوص كلاسه بندي سميت، از كمترين سميت برخوردار بوده و بعنوان يك خاموش كننده ايمن مورد توجه مي باشد. در هنگام استفاده از اين گاز آتش نشانان مي توانند محيط را ديده و به راحتي تنفس كنند و محيط حريق را به راحتي ترك كنند.

از اين گاز با تركيب درصد حجمي 5 تا 7 براي اطفا بيشتر مواد و جلوگيري از احتراق و يا انفجار بخارات قابل اشتعال استفاده مي شود.

توضيح: اين گاز بدليل اينكه اثري مخرب بر روي لايه اوزن دارد طبق قوانين بين المللي استفاده از اين گاز مجاز نمي باشد.

اصطلاحات حريق صنعتي:

     "هر حرفه اي زبان، واژه يا اصطلاحات مربوط به خود را دارد." اين جمله نقل قول ذكر شده بسياري از نفراتي است كه در آموزش اطفا حريق صنعتي حضور داشته اند. اين افراد در تمام رده هاي سازماني، در سطوح مختلف بوده ولي در اين خصوص اتفاق نظر داشته و دارند.

مطالب دسته بندي شده در اين قسمت در مورد حرفه حريق صنعتي بوده ومعمولا" با برخي از اصطلاحات صنعتي محيط كار مشترك مي باشند.

هدف از مطالب زير، آشنايي نفرات تحت آموزش با برخي از اصطلاحات و زبان فني آتش نشاني و سوق دادن آنها جهت استفاده از اين اصطلاحات مي باشد.

نگرش به موارد زير اطلاعات عمومي آتش نشانان افزوده خواهد شد:

·        طبيعت و خصوصيات آتش

·        هدف و كاربرد وسائل اطفا و عوامل خاموش كننده

·        اصطلاحات غير مفهوم و زبان اطفا حريق صنعتي

·        تكنيك هاي كاربردي براي كنترل ايمن حريق و اطفا انواع حريق هاي صنعتي

·        پي بردن به اهميت خطر گسترش آتش و فعاليتهاي از پيش تعيين شده.

اكثر اصطلاحات ارائه شده در فرهنگ لغاط معمولي وجود ندارد اما ابزاري مهم و اساسي براي تفكر و عملكرد پر معني براي آتش نشانان صنعتي مي باشد. در پاره اي موارد ممكن است استعمال اين اصطلاحات در ادارات و سازمانهاي مختلف اطفا حريق متفاوت باشد هر چند اغلب آنها مشتركا" توسط نفرات آتش نشانان مراكز نفت ، گاز و پتروشيمي مورد استفاده قرار مي گيرند.

اصطلاحات حريق صنعتي و تعاريف آنها:

ADAPTOR ( تنظيم كننده ):

وسيله اتصال هوز براي مرتبط نمودن آنها به يكديگر و يا اتصال به ساير وسائل با نوع اتصال متفاوت. اين وسيله ارتباطي ممكن است به شكلهاي دو سر نر، دو سر مادگي، اتصال لوله به هوز و ساير اشكال ساخته شود.

ADVANCE A HOSE:

فرمان كه براي حركت رشته هوز به سمت آتش براي پوشش حريق و مانور از سه سمت مكاني صادر مي شود.

AIR FOAM:

انبوهي از حبابهاي پر شده توسط هوا كه داراي چگالي ويژه كمتر از مايعات قابل اشتعال و آب بوده و باعث جلوگيري از تركيب بخارات قابل اشتعال با هوا و در نتيجه مانع برگشت آتش و اشتعال مجدد مي گردد. گاهي بجاي اين اصطلاح از اصطلاحاتي نظير فوم شيميايي و فوم مكانيكي نيز استفاده مي نمايند.

AIR FOAM CONCENTERATE: مايعي كه وايسته به غلظت و خصوصيات ذاتي خود بوده و به نسبت 3 تا 6 در صد با آب تركيب و توليد كف مي كند.

AIR FOAM NOZZLE: اين نوع نازل با مكش باعث توليد حبابهاي از هوا و محلول فوم و آب عبوري از آن مي شود.

AIR FOAM SOLUTION: تركيب كنستانتره فوم و آب دريا يا آب شيرين مي باشد.

ALCOHOL TYPE FOAM: نمونه فوم تكميل شده اي را گويند كه براي مواد اطفا مواد قابل حل در آب يا حلالهاي قطبي ازآنها اسـتـفـاده مي شود . اين تركيب از نوع فوم مكانيكي مي باشد.

APPARATUS: معمولا" اشاره به خودرو اطفا حريق يا وسائل داراي پمپ دارد.

AQUEUS FILM FORMING FOAM(AFFF): كنستانتره فومي كه بر پايه پايدار كنندهايي با مبناي فلوئور ساخته شده است. اين تركيب با درصد حجمي 3 تا 6 رقيق شده و توليد كف مي نمايد. اين نوع كف نيازي به هوا و اكسيژن نداشته و بصورت يك لايه نازك FILM بروي آتش  گسترش يافته و باعث توقف آتش مي گردد.

اين نمونه كنستانتره فوم قابل استفاده با تمامي ابزارآلات و وسائل توليد كف از نوع پروتئينه مي باشد. همچنين از نوع ثابت و قابل حمل نازل اسپري آب نيز مي توان براي توليد اين نمونه كف استفاده نمود.

ASPHYXIATION ( خفگي ): خفگي ناشي از عدم وجود اكسيژن و يا توقف تنفس.

ATTACK  LINE: خط هوزي كه مستقيما" براي حمله و مبارزه با آتش مورد استفاده قرار مي گيرد. اين خط هوز با خط هوز ايمني و خط هوز كمك رساني متفاوت است.

AUTO IGNITION: احتراق ناشي از  حرارت بدون وجود شعله يا جرقه.

AUTO IGNITION TEMPERATURE: پايين ترين دمايست كه در آن مخلوط گازها يا بخارات قابل اشتعال و هوا بدون نياز به شعله يا جرقه محترق مي شوند. بخارات حاصله با وجود اكسيژن ممكن است در دماي پايين تر خودبخودي محترق شوند. دماي اشتعال خود به خودي ممكن است تحت تاثير حضور مواد كاتاليستي قرار گيرد.

BACK UP LINE: بــراي مــواردي كه آب خــط هـوز 5/2 اينچ حمله به آتش ( ATTACK LINE ) ناكافي باشد معمولا" يك خط هوز 5/2 اينچي نصب مي شود تا در مواقع لزوم از آن استفاده شود. از اين خط هوز براي كمك كردن به تيم اول مبارزه كننده با حريق و حفاظت نفرات خط آتش بوسيله حالت مه پاش جهت نزديك شدن به كانون حريق استفاده مي شود.

BLEED LINE: باز كردن آرام نازل براي تخليه رشته هوز از آب و رفع فشار موجود در هوز .

LIQUID-EXPANDING VAPOR BOILING LIQUID EXPLOSION(BLEVE):

بروز نقص و آسيب ديدگي ظرف در دو نقطه يا بيشتر در يك لحظه بطوريكه دماي مايعات درون ظرف بالا تر از دماي جوش استاندارد قرا داشته باشد. در اين حالت اگر مايعات درون مخزن قابليت اشتعال داشته باشند انفجار مهيبي رخ خواهد داد.

BOIL OVER: انفجار نفت خام يا مايعات مشابه در مخزني كه طعمه حريق شده است. تركيبات سبك نفت خام در خارج از مخزن مي سوزند و امواج حرارتي توليد مي شوند. در ادامه اين امواج توليد شده به مواد باقي مانده در مخزن كه حاوي مقداري آب نيز مي باشد رسيده و باعث انفجار بصورت كف كردن مي باشد.

BOILING POINT (BP): دمايست كه در مورد مايعات كاربرد داشته و وابسته به فشار مي باشد. اين دما در مورد مواد مختلف متفاوت است. در اين دما، مايع به بخار تبديل مي شود. در اكثر مواقع اين دما را براي مايعات در فشار اتمسفر گزارش مي كنند.

BRASS: اشاره ايست به مواد فلزي جهت ساختن وسائل آتش نشاني مانند: نازل، آداپتور و غيره.

BREATHING APPARATUS: دستگاه حامل هواي مورد نياز جهت تنفس كه نفرات استفاده كننده را از دود, گازهاي سمي و استنشاق بخارات تحريك كننده و سوزش آور حفاظت مي كند. اين دستگاه در آموزشهاي مختلف در زمين آموزش مورد استفاده قرار مي گيرد(دستگاه تنفسي).

BUNKER GEAR : اشاره دارد به مواد مورد نياز و البسه استحفاظي مورد استفاده پرسنل در زمين آموزش.

BURNING RATE: سرعت سوختن مواد جامد يا مايع.

CARBON DIOXIDE EXTINGUISHER (CO2):

عمده ترين نوع خاموش كننده گاز تحت فشار كه عمدتا" بروي  حريق مايعات قابل اشتعال و وسائل برقي استفاده مي شود. در اندازه هاي 5 تا 15 پوندي بصورت دستي و 50 تا 100 پوندي بصورت چرخدار مورد استفاده قرار مي گيرد.

CHARGED LINE: خط هوزي كه از آب پر شده و تحت فشار قرار داشته و كاملا" آماده بكار مي باشد.

براي شارژ كردن خط هوز بايد منبع آبي را كه هوز به آن متصل شده است باز كرد و براي خروج هوا از مسير نازل را به آرامي باز كرده تا مسير تخليه گردد. در اين حالت جرياني يكنواخت خواهيم داشت. پس از اين نازل را بسته و خط هوز بصورت CHARGED LINE مي باشد.

CHECK VALE:  نوعي شير مي باشد كه فقط در يك جهت به سيال اجازه عبور مي دهد و در صورت برگشت سيال مسير عبور آنرا مسدود مي سازد.

COMBINATION NAZZEL: نوعي نازل است كه كه با طراحي خاص خود امكان تغيير وضعيت جريان از حالت جت به مهپاش و بلعكس را به آتش نشان مي دهد.

 COMBUSTIBLE METALS: فلزات معيني مانند منيزيم، تيتانيم، سديم، پتاسيم، كلسيم، ليتيم، هافينيوم، زيركونيم، روي، آراونيوم و پلوتونيم كه وقتي به صورت ذرات ريز يا مذاب در آيند به آساني آتش مي گيرند و شعله ور مي شوند.

COMBUSTION: يك واكنش سريع گرمازا كه همراه با نور و حرارت بوده ، تكامل پذير مي باشد.

CONCEALED SPACE: منطقه بين ديوار و پارتيشن، سقف و كف و يا در مناطق سقف داري كه گسترش آتش در آنها نا مشخص و غير قابل كشف باشد (سقف كاذب).

CONDUCTION: انتقال حرارت توسط ارتباط مستقيم اجسام هادي يا توسط واسطه انتقال.

CONVECTION: انتقال حرارت بوسيله گردش و جابجايي گازها و مايعات مانند بالا رفتن هواي گرم از سطح حريق.

CRACK A NOZZLE: باز كردن نازل به آرامي و خارج نمودن ميزان كمي آب جهت تخليه هواي درون مسير.

CRITICAL PRESSURE: فشاري كه در آن مواد به دماي بحراني رسيده اند. در اين حالت تفاوتي ميان فاز گاز و مايع وجود ندارد.

CIRITICAL TEMPERATURE: بيشترين دمايي كه در آن گاز بتواند به حالت مايع در آيد. در اين حالت دانسيته مايع با بخار برابر است.

DETONATION: تجزيه اي گرمايي كه در سرعتي مافوق صوت اتفاق مي افتد در مواد غير قابل تجزيه اين پديده با امواج شوك همراه خواهد بود و اين امواج سرعتي بيش از سرعت صوت خواهند داشت.

DISCHARGE PRESSURE: معمولا" فشار خروجي بر حسب پوند بر اينچ مربع PSI تعريف مي شود.

DOUBLE FEMALE: وسيله اي جهت  تبديل و اتصال كه داراي دو سر مادگي ( FEMALE ) مي باشد و مي توان توسط آن دو رشته هوز را وقتي در جهت نرينه ( MALE ) و عكس هم گسترش يافته اند بهم متصل نمود.

DOUBLE MALE: وسيله اي جهت  تبديل و اتصال كه داراي دو سر نرينه ( MALE ) مـي باشد و مي توان توسط آن دو رشته هوز را وقتي در جهت مادگي ( FEMALE ) و عكس هم گسترش يافته اند بهم متصل نمود.

DRY CHEMICAL EXTINGUISHER: خاموش كننده اي كه از عامل شيميايي خشك پر شده و براي اطفا حريقهاي نوع A,B,C بكار مي روند.

DRY POWDER EXTINGUISHER: خاموش كننده حاوي پودر كه براي اطفا حريق فلزات و حريق كلاس D بكار گرفته مي شود.

 EDUCTOR/INJECTOR: اشاره ايست به وسيله مكش كنستانتره فوم يا ساير عوامل مرطوب و مايع به درون جريان هوز كه معمولا" با نازل كف ساز استفاده مي شود.

EVDUTIONS: طرح هاي گوناگون حريق در زمين آموزش و ميدان حريق كه نيازمند اجراي تاكتيكها، تكنيكها و كار گروهي افراد مي باشد.

EXPLOSIVE RANGE: محدوده غلظت مابين كمترين و بيشترين مقدار يا محدوده قابل اشتعال براي تركيبات مختلف مي باشد و بر اساس در صد حجمي بخارات يا گازهاي در هوا تعريف و ثبت مي گردد.

FEEDER LINE: يك رشته هوز بزرگ كه از منبع آب گرفته شده و معمولا" براي تهيه آب بعلاوه تغذيه ساير هوزهاي حمله به آتش استفاده مي گردد.

FIRE BEHAVIOR: راهيست كه در آن سوخت محترق مي شود و شعله توسعه يافته و حريق گسترش پيدا مي كند.

FIRE BRIGADE: سازمان اطفا حريق مراكز صنعتي يا موسسات خصوصي.

FIRE CONTROL: استراتژي و تاكتيك مبارزه با حريق مي باشد كه در آن اقدام به كنترل حريق بدون اطفا آن مي گردد. اين استراتژي معمولا" در حريق گازها صورت مي پذيرد تا امكان قطع منبع نشتي فراهم گردد. در برخي حالات اجازه سوختن به آتش در شرايط كنترل شده داده مي شود تا از انتشار بخارات و گازهاي قابل اشتعال و خطر بوجود آمدن انفجار جلوگيري شود.

FIRE DETECTION SYSTEM: سيستمي كه وجود حرارت شعله يا دود را حس و اعلام نمايد.

FIRE EXTINGUISHER: وسيله قابل حمل دستي يا چرخدار كه جهت اطفا حريق هاي كوچك طراحي شده است و از عوامل اطفاحريق مانند آب، هالون، CO2 , يا پودر شيميايي پر شده است.

FIRE PREVENTION: مجموعه اي از فعاليتهاي پيشگيري از حريق مي باشد كه قبل از وقوع حريق اجرا  مي گردد تا از بروز حريق جلوگيري و يا احتمال آن كاهش يابد.

FIRE RESISTANCE: مقاومت در برابرسوختن يك سيستم دسته بندي شده است كه مشخص مي نمايد چه مدت مواد يا سازهها مي توانند در مقابل أتش مقاومت نمايند.

FLAME PROPAGATION RATE:

a)      سرعتي كه درآن احتراق در محيط ميان گاز جابجا مي شود و بر اساس احتراق پايدار در سبك ترين گاز سنجيده مي شود.

b)     سرعت جابجايي احتراق روي سطوح هر جامد يا مايعي.

FLAME SPREAD: گسترش شعله از منبع احتراق در گاز يا در سطح مايع يا جامد به جهات ديگر.

FLAMMABILITY: استعداد نسبي سوخت هاي مختلف در احتراق و شعله وري بدون توجه به ميزان سوخت.

FLAMMABLE GAS: گازي كه قابليت سوختن در غلظت معمولي اكسيژن اتمسفر را داشته باشد.

a)      گازي كه قابليت سوختن در مجاورت هوا، اكسيژن و يا اكسيد نيتروژن را به هر نسبت داشته باشد.

FLAMMABLE LIMIT: بالاترين و پايين ترين غلظت گازها و بخارات قابل اشتعال و انفجاردر هوا كه منجر به حريق يا انفجار گردد.

FLAMMABLE RANGE: محدوده بين بالاترين و پايين ترين حد انفجار يا احتراق گازها و بخارات قابل اشتعال.

FLASH POINT: كمترين دمايست كه در آن مايعات قادرند به اندازه كافي بخارات قابل اشتعال براي ايجاد يك تركيب قابل اشتعال با هوا ايجاد كند. اين دما معمولا" توسط آزمايش CLOSED CUP اندازه گيري مي شود.

FLASH BACK: اشتعال مجدد بخارات، پس از اطفا حريق را گويند. اين پديده بدليل وجود حريق هاي پنهان يا خنك نكردن محيط بميزان كافي بعلاوه وجود دمايي بالاتر از حد احتراق بخارات موجود در محيط روي مي دهد.

FLUOROPROTEIN FOAM CONCENTRATION:

كنستانتره فومي است ، حاوي مواد مصنوعي فلوئوردار پايدار كننده سطح

( SURFACTANT ). اين تركيب افزون بر توليد لايه كف از نوع حبابهاي هوا، ممكن است لايه اي نازك FILM مانند رو ي سطح سوخت تشكيل داده و از تبخير آن جلوگيري نمايد.

 FOAM : تركيباتي كه بوسيله نازل يا وسائل تنظيم كننده به جريان آب تزريق مي شوند تا جرياني چسبنده و توانا توليد نمايند. كفها معمولا با خفه كردن آتش بويژه آتش مايعات قابل اشتعال بكار مي روند.

FOAM BLANKET: پوشش دادن كف بكار رفته بروي سطح مشتعل براي خفه كردن حريق يا كاهش ميزان آزاد سازي بخارات.

FOAM CLSSIFICATION: كفهاي  اطفا حريق به چهار دسته تقسيم مي شوند:

a)      پروتئينه

b)     مصنوعي

c)     فيلم گون

d)     شيميايي

كه هر يك از ‌‌آنها ممكن است به چند زير گروه ديگر تقسيم گردد. مانند:

q       نمونه معمولي

q       مقاوم الكلي

q       فلوئور كربن

سيستم ديگر تقسيم بندي كف بر اساس ميزان توسعه ‌آنها مي باشد كه شامل :

ü          كم توسعه

ü          ميان توسعه

ü          پر توسعه

مي باشد.

FOOT WORK: اشاره ايست به سبك و روش حركت نفرات تيم اطفا با قدم هاي يكنواخت در پيشروي، حركت به جناحين و برگشت به عقب در هنگام عمليات .

FRICTION LOSS: كاهش فشار در هوزها و لوله هاي آتش نشاني ناشي از مقاومت دروني مسير در برابر جريان آب را گويند.

Gpm:گالن در دقيقه. واحد اندازه گيري جريان آ‌ب بر حسب زمان براي وسائل ‌آتش نشاني مانند نازل، مانيتور و غيره.

GROUND FIRE: عموما" براي شرح آتش سوزي روي سطح زمين و در زير وسائل، سازه ها و ظروف بكار مي رود.

GROUND SPILL: ريختن مايعات قابل اشتعال بروي سطح كه با شروع تبخير محيط را با خطر شروع حريق مواجه مي سازد.

HALON: تركيبات هيدروكربنهاي هالوژنه عموما" بعنوان عامل خاموش كننده استفاده مي شوند. آنها معمولا" نسبت به مواد شيميايي خنثي و بي اثر بوده و در دماي بالا و پايين مقاوم هستند.

HALON EXTINGUISHER: خـاموش كننده هايي كه به وسيله عوامل هالوژن دار شارژ شده اند. اين خاموش كننده ها براي اطفا حريق مايعات قابل اشتعال و حريق وسائل الكتريكي متصل به جريان برق بكار مي رود.

HAND LINE: يك خط هوز 5/1 تا 5/2 اينچ مي باشد كه در ميدان آموزش بصورت دستي كشيده مي شود. از سايز 5/1 اينچ براي خط آتش و از سايز 5/2 اينچ براي خط ايمني، خط BACK UP يا كمك رساني استفاده مي شود.

HAZARD: حالت يا وضعيتي كه باعث ايجاد خطر در هنگام عمليات اطفا مي گردد مانند: لغزش، تششع حرارت، برخورد شعله، برگشت شعله، تجمع بخارت، غلتيدن شعله، چرخش شعله و ساير خطرات كه آتش نشان در معرض آن قرار مي گيرد و پتانسيل آن در هنگام حمله به آتش جهت اطفا حريق بايد مورد بررسي قرار بگيرد.

 

HIGH EXPANSION FOAM: نمونه كنستانتره كف، كه كف توليدي آن 100 تا 1000 برابر نسبت به محلول اوليه افزايش حجم داشته باشد. اين نوع كف براي مسدود كردن سـريـع محيط و پوشاندن محيط با لايه اي از كف بطور سيل آسا مورد استفاده قرار مي گيرد.

IGNITABLE MIXTURE: مخلوط هوا و بخار يا غبار و هوا كه قابليت اشتعال توسط جرقه را داشته باشد.

a)    مخلوطي كه توانايي توسعه شعله را دور از منبع اشتعال در هنگام شعله وري

دارد.

IGNITION TEMPERATURE: كمترين دماي مورد نياز براي شروع يك احتراق و ادامه آن. در اين دما سوخت محترق شده و شعله بخودي خود گسترش مي يابد.

INCIPIENT FIRE:

حريق در مرحله اوليه يا ابتداي گسترش آن.

KINK :خم شدگي يا تا خوردگي رشته هوز كه باعث محدود كردن عبور جريان آب مي گردد.

KNOCK DOWN: كاهش شعله و حرارت حريق بدليل جلوگيري از گسترش آن.

a)      مرحله آغازين و اوليه اطفا حريق كه در آن شعله و حرارت بطور محسوسي كاهش مي يابد تا بتوان حريق را تحت كنترل در آورد.

LEFT-FOR-LIFE: اشاره ايست به موقعيت عامل تنظيم كننده موجود بروي نازل آب، چرخاندن و پيچاندن عامل تنظيم كننده به منتهي اليه سمت چپ براي ايجاد حداكثر حفاظت توسط مه پاش و اسپري آب. در وضعيتهاي اضطراري اين نمونه اسپري نمودن نفرات تيم اطفا را در برابر حريق و شعله محافظت مي كند.

LENGTH OF HOSE: بر اساس استاندارد طول يك رشته هوز برابر 50 فوت مي باشد. طولهاي ديگر نيز در دسترس مي باشد.

LOSS OF PRESSURE: تحليل يا كاهش فشار جريان آب مورد استفاده براي عمليات اطفا حريق كه مي تواند از دلايل مختلفي نشات گرفته باشد. مواردي مانند اشكال در پمپ، اشكال در سيستم آب و يا استفاده بيش از ظرفيت و توانايي پمپاژ مي توانند باعث پديده فوق گردند.

LP GAS OR LPG: هيدروكربنهاي گازي مايع شده را گويند. هر يك از محصولات هيدروكربني مانند بوتان يا پروپان كه تحت فشار ذخيره مي شوند بصورت مايع و گاز تبخير شده و ميسوزند.

MAINIFOLD SYSTEM: سيستم پخش و توزيع آب كه براي تامين آب در شرايط گوناگون در سراسر محل نصب مي شود.

MONITOR: نوعي نازل بزرگ و سنگين كه براي عقب نشيني ايمن در حريقهاي بزرگ مورد استفاده قرار مي گيرد. اين نازل داراي مفاصل و دنده هايي براي كنترل مي باشد.

NOZZEL MAN: شخصي كه وظيفه او كار كردن با نازل در عمليات اطفا حريق است.

NOZZEL PRESSURE: فشار آب خروجي از سر نازل . اين فشار بر حسب پوند بر اينچ مربع بوده و با فشار خروجي نازل مترادف است.

NOZZEL REACTION: نيروي متقابل يا ضربه زننده بسمت عقب و به نفراتي كه هوز را هدايت مي نمايند.

OXYGEN DEFICIENCY: كافي نبودن اكسيژن براي حفظ حيات يا حفظ آتش ( هنگامي كه اكسيژن هوا كمتر از 16% باشد ).

PATTERNS: شكل خروج آب از نازل را گويند. اين شكل براي نازلهاي قابل تنظيم مي تواند در محدوده فوگ و اسپري با زاويه باز تا جريان مستقيم (جت) باشد.

v    در سرويسهاي اطفا حريق صنعتي از سه روش پايه براي جريان آب استفاده مي شود:

ü      FULL FOG

اشاره ايست به شكل زاويه باز فوگ كه براي حفاظت نفرات از اثرات اطفا حريق استفاده مي شود. اين شكل با نهايت تغيير تنظيم كننده نازل بسمت چپ ايجاد مي شود ( LEFT FOR LIFE ) و معمولا" براي حفاظت نفرات از امواج حرارتي پيش از حمله به آتش، در طول مدت زمان توقف و حفظ موقعيت براي بستن شير سوخت و حفاظت در مقابل برگشت احتمالي آتش در زمان عقب نشيني از محل حريق مورد استفاده قرار مي گيرد.

ü     POWER CONE:

اشاره ايست كلي به استفاده از آب بصورت نيمه FOG با زاويه باز 30 درجه، كه در اطفا حريق به FOG 30 درجه معروف مي باشد.اين روش موثرترين شكل استفاده از آب براي فراگرفتن كل آتش و عقب رانـدن و خـاموش كردن حريق مي باشد.

در بيشتر حالات رشته هوز بسمت حريق حركت خواهد كرد بنابراين در شكل استفاده از FOG بايد محدوديت ايجاد نمود تا آب بسطح آتش برسد.

بهنگام پيشروي بسمت حريق براي رسيدن به كانون، استفاده از آب براي خنك كردن سطح و بسترسوخت و كاهش حجم حريق ممكن است در تنظيم شكل آب تغييراتي ايجاد گردد. نكته مهم اينست كه شكل كاملا" JET كه باعث آشفتگي سوخت و افزايش يا گسترش حريق مي گردد استفاده نشود.

حركت فراگير ( SWEEPING ) نازل در هنگام حمله به آتش موثرترين ميزان جذب حرارت و كاهش حجم شعله را دارا مي باشد.

ü     STRAIGHT STREAM OR SOLID STREAM:

جريان بسيار باريك آب خروجي از نازل ( JET ) كه اغلب براي رسيدن به آتش و خنك كردن ظروف، وسائل و سازه ها پيش از حمله به آتش مورد استفاده قرار مي گيرد. اين شكل آب براي عمليات اطفا حريق موثر نمي باشد.

ü     قطرات درشت آب ميزان جذب حرارت كمتري دارد و بطور كلي در حالت JET در مقايسه با حالات ديگر ( POWER CONE & SEMI FOG ) سايز ذرات آب بزرگتر بوده و بخاطر داشته باشيم كه قطرات ريزتر بدليل جذب حرارت بيشتر در اطفا حريق موثر تر مي باشند.

ü     فشار خروجي اگر بروي سوخت اعمال شود باعث آشفتگي سوخت و گسترش حريق مي گردد.

سه شكل استفاده از آب را بخاطر داشته باشيد:

1- حالت FULL FOG                             براي حفاظت نفرات

2- حالت POWER CONE                     براي اطفا حريق

3- حالت STRAIGHT STREAM      براي رسيدن به حريق و خنك كردن.

PRE-FIRE PLANING:

بخود قابل اشتعال مي باشند.

QUINCH

خاموش كردن حريق بوسيله خيس كردن سوخت توسط آب را گويند.

اين روش روشي براي جذب حرارت توسط آب مي باشد.

                      RELIFE  VALV

وسيله كنترل فشار بوده كه باعث BY PASS آب در پمپهاي آتش نشاني مي گردد.در هنـگامي كه VALVE نازل بسته شود اين وسيله مـانـع از بـروز فـشـار اضافه روي پمپ مي گــردد. روش كار آن مـشـابه VALVE هـاي RELIFE نصب شده بروي مخازن و وسائل صنعتي مي باشد كه با اعمال فشار معيني مسير باز ميشود.

:RESPIRATORY PROTECTION                          

تمرين و عملي ساختن طرحهاي ويژه براي عمليات اطفا حريق در خصوصيات طراحي شده، واحدها، آبگيري و ترمينالها با بررسي و مرور توسط نفرات تيم اطفا حريق در كلاس درس و بـصـورت تـئـوري مـي بـاشـد كــه طـي آن  نـفــرات تـيم پيـرامـون POTENTIAL EXPOSURES; PRODUCT INVDVEMENT; HAZARD، وسائل و نيروي انساني مورد نياز، ذخيره آب و منابع تامين آن همچنين ساير اطلاعات مناسبي كه مي تواند جهت بالا بردن آمادگي نفرات تيم آتش نشاني در هنگام اطفا موثر باشد به بحث مي نشينند.

PRE- PLANNING قـسمت مهم و پر اهميتي در سرويسهاي اطفا حريق صنعتي مي باشد.

PROPORTIONER

وسيله ايست كه براي تنظيم و متناسب كردن مايع كنستانتره فوم يا ساير عوامل بداخل جريان آب مورد استفاده قرار مي گيرد. اين وسيله مشابه EDUCTOR عمل ميكند ولي عوامل مايع تحت فشار يا بطور پمپاژ بدرون جريان آب وارد مي شود.

89-                                                                                                       PSI:

واحدي است براي فشار و برابر با پوند فورس تقسيم بر اينچ مربع. معمولا" فشار پمپ و نازل را با اين واحد مي سنجند.

90-                                                                                                                                                                                                                         PYROPHORIC MATERIAL      

موادي كه به راحتي، سريع و بطور خودبخودي محترق مي گردند.

بسياري از مواد شيميايي جز اين مواد مي باشند زيرا هنگام تماس با هوا يا آب بصورت خود

اشاره ايست به وسيله اي كه هـواي ذخـيـره بهمـراه داشتـه و در شرايطي مورد استفاده قرار مي گيرد تا نفرات را از دود، گاز و ساير عوامل حريق كه ممكن است در اثر استنشاق به پرسنل صدمه وارد نمايد حفاظت كند.

·        نكته مهم: سوخت مورد استفاده در زمين آموزش شامل گازوئيل، PGH ، LPG ( پروپان ) مي باشد تا نفرات در مقابل دودهاي سمي و گاز گرفتگي حفاظت شوند.استفاده از اين دستگاه در زمين آموزش فقط جنبه تمريني دارد.

              SCBA UNIT:

مخفف دستگاه تنفسي كه داراي كپسول ذخيره هوا مي باشد و در زمين آموزش مورد استفاده قرار مي گيرد.

                SECURE THE WATER:

بستن آرام ولو نازل در پي دستور آب بند مي باشد.

SIZEUP

شرايط روحي ايجاد شده بدليل موقعيت و حالت آتش سوزي كه باعث ناتواني پرسنل در بكارگيري نحوه و حالت حمله به آتش مي گردد. كه عوامل بسياري بايستي مورد استفاده قرار بگيرند مانند محتويات محصولات، EXPOSURE ، خطرات سلامتي، خصلت مواد و وسعت حريق، شرايط آب و هوايي، وسايل و تجهيزات موجود، نيروي انساني كارآ و در اختيارداشتن، منابع ذخيره آب و  دسترسي به  ساير موارد

SLOP OVER: سرريز شدن و OVER FLOW كردن مخزن بعلت كف كردن نفت در حال سوختن را گويند. اين پديده زماني رخ ميدهد كه از آب يا فوم براي عمليات اطفا استفاده مي كنيم.
SMOLDERING: نخستين مرحله حريق را گويند. در اين مرحله احتراق با حرارت و شعله كم مشاهده خواهد شد.
i.                                                                                                                        SPANNER: نوعي آچار كه براي سفت كردن و آزاد كردن اتصالات هوز مورد استفاده قرار مي گيرد.
ii.                                                                                                                        SPILL FIRE: حريق ناشي از ريخته شدن سوخت بروي سطح بوده كه معمولا" داراي شدت شعله و حرارت مي باشد. اين شدت بدليل وسيع بودن سطح تبخير مي باشد.
iii.                                                                                                                        STACK YOUR BRASS: دستور آموزشي براي پيچيدن رشته هوز بطور محكم و سفت و قرار دادن نازل هم امتداد هوز.
iv.                                                                                                                        STEAM: بخار آب سفيد رنگ در دماي بالاي ‘F 212 كه آميختگي غير يكنواخت با دود ناشي از حريق دارد. در صورت مشاهده مويد اين مورد است كه استفاده از آب اثر بخش بوده و دما شروع به كاهش خواهد كرد.
v.                                                                                                                         SWEEP THE FIRE:دستوراتي مي باشد كه بر اساس آن نازل بايد مرتبا" از يك طرف به طرف ديگر حركت كند تا شعله خاموش شود. اين امر به پوشش بيشتر سطح آتش همچنين كاهش حجم آتش كمك خواهد نمود.
vi.                                                                                                                        TERMINAL COLUMN:ستوني از دود و گاز كه بدليل گرم شدن ، انبساط حجم و كاهش وزن از آتش خارج شده و بسمت بالا حركت مي كند. همزمان هواي خنك كه اكسيژن بيشتري دارد به بستر حريق تزريق مي شود.
vii.                                                                                                                        VAPOR DENSITY:مقايسه نسبت دانسيته بخار نسبت به هوا مي باشد. اگر اين عدد كوچكتر از يك باشد نمايانگر اينست كه بخار از هوا سبك تر است و در صورتيكه بزرگتر از يك باشد نمايانگر اين است كه بخار موجود از هوا سنگينتر است. بطور مثال: پروپان مورد استفاده در زمين آموزش داراي دانسيته 2 مي باشد يعني از هوا سنگين تر است و ابر بخارات آن بروي زمين قدرت حركت دارند.
viii.                                                                                                                         VAPOR PRESSURE:

فشار اعمال شده در هر دمايي توسط بخار، يا بوسيله خود گاز يا در تركيبي از گازها در سطح مايع اندازه گيري مي شود.

ix.                                                                                                                         VARIABLE FLOW NOZZEL:نازلي است كه مي توان با تنظيم كردن آن، آب دهي مورد نياز را در حالتهاي مختلف فشار بدست آورد.

 

VENTILATE:       تكنيكي براي باز كردن ساختمانهاي سوخته شده براي رفع دودها و گازهاي داغ مي باشد.با استفاده از اين تكنيك از افزايش غلظت ، تمركز گازها و انفجار جلوگيري مي شود.همچنين رشته هوزها اجازه مي يابند بداخل پيشروي كرده، به موقعيت موثرتري دست يافته و عمليات بهتر و مفيد تري را به اجرا گذارند.
x.                                                                                                                        WATER HAMMER:

انرژي برخورد ناشي از بستن ناگهاني نازل آب را WATER HAMMER گويند.

نكته مهمي كه بايستي بخاطر داشته باشيد اين است كه بستن يا باز كردن نازل بايستي به آرامي صورت پذيرد تا از نيروي عكس العمل ناگهاني نازل و نيروي چكشي بوجود آمده و اثرات آن بروي رشته هوزجلوگيري گردد.

   باز كردن ناگهاني             نيروي عكس العمل ناگهاني

بستن ناگهاني   WATER HAMMER

xi.                                                                                                                         DIVIDING BRENCHING:

اتصالات هوز كه يك ورودي آب را به دو خروجي تبديل مي كند. خروجي ها ممكن است هم اندازه يا كوچكتر از ورودي باشند. اكثر آنها يك ورودي 2.5 اينچ را به دو خروجي 1.5 اينچ تبديل مي كند.

FIRE FIELD COMMANDS

دستورات ميدان آموزش

دو نوع دستور توسط استاد آموزش براي اقدام حمله به آتش داده مي شود:

دستورات مقدماتي:

اين گروه دستورات، اساسا" آموزشي و فرمان مستقيم براي آمادگي جهت انجام برخي از كارها و وظايف مي باشد. اين فرامين به تمامي نفرات حاضر در زمين آموزش اجازه مي دهد  تا بدانند چه عملي تا لحظاتي بعد انجام خواهد شد و خود را براي عكس العمل به دستورات آماده مي كنند.

دستورات اجرايي:

اين دستورات، فرمان اجرا و انجام اعمالي مي باشد كه در فرمان مقدماتي آمادگي جهت انجام آن اعلام شده بود. معمولا" يك فاصله زماني مابين دستورات مقدماتي و دستورات اجرايي براي تنظيم كردن عمليات مورد نظر وجود دارد. در بعضي از حالات ممكن است هر دو دسته با هم تركيب شوند. مانند "تمامي رشته هاي هوز بصورت تمام فوگ باز و آماده حركت"

- شماره گذاري رشته هوزها:

از آنجا كه هر يك از رشته هوزها بايد بطور مستقل به انجام كاري هدايت شوند، بنابراين بايد داراي يك شماره براي شناسايي و اعلام دستور از طرف استاد زمين باشند. پس از سمت چپ بايد شماره گذاري شوند. مثل رشته هوز 1 يا 2 ،3 و ... بدين وسيله استاد تمرين مي تواند با ذكر شماره گروه دستورات مقدماتي و اجرايي را براي هر يك صادر نمايد.

تكنيكهاي كار با هوز:

اصطلاح هوز هندلينگ اشاره ايست به روش صحيح قرار گرفتن نفرات تيم ، نگهداشتن هوز براي تحمل وزن و فشار هوز، حركت و جابجايي پاي هر يك از نفرات تيم در جهت هاي مختلف و بالاو پايين رفتن از پله.

بايد اضافه كرد از اين اصطلاح در كار كردن با هوز از نوع 1.5 اينچي براي حمله به آتش اجرا مي گردد.

تيم هوز ( HOSE TEAM ):

يك تيم كامل و واقعي تشكيل شده از يك نفر مسئول نازل، يك نفر پشتيبان نفر نازل، و دو نفر مسئول گرفتن و حمل نمودن رشته هوز.

نفر آخر هر تيم را اصطلاحا" TAG-LINE مي نامند. تعداد نفرات تيم حاضر بروي رشته هوز بستگي به موجود بودن نيروي انساني و واگذاري وظائف به آنها دارد. معمولا" تعداد استاندارد در طي دوره آموزش حرفه اي براي هر رشته هوز 4 نفر مي باشد.

موقعيت و محل رشته هوز:

تمام نفرات بايد در يك سمت هوز قرار بگيرند و رشته هوز از سمت راست آنها عبور كند. فاصله هر يك از نفرات از نفر جلويي خود تقريبا" به اندازه يك دست باز مي باشد. در برخي از حالات ممكن است ضروري باشد آرايش قرار گرفتن تيم را بر اساس جهس و خارج شدن شعله از  محوطه اطراف آن و اسپري آب تنظيم نمود.

مسئول نازل يا NOZZLE PERSON:

مسئول نازل ( رهبر تيم رشته هوز ) موقعيت خود را براي گرفتن راحت نازل و قدرت حركت به جهات مختلف جهت اطفا حريق تنظيم مي كند. رشته هوز و نازل را زير بازوي چپ يا راست خود قرار مي دهد كه چپ يا راست بودن بازو به نحوه قرار گرفتن در كنار هوز دارد.

براي گرفتن نازل بايد طوري اقدام كرد كه نازل و مقداري از هوز متمايل به خارج و سمت حريق قرار گرفته باشد و بطور عكس.با دست ديگر تنظيم كننده حالت فوگ و جت نازل را بگيريد. هر دو دست از ناحيه آرنج كمي خم شده و بسمت بيرون بدن امتداد مي يابند. اين حالت اجازه جابجايي آزاد و راحت نازل را فراهم نموده و بفرد اجازه مي دهد حالت پاشش آب را سريعا"تغيير دهد. همچنين باعث جلوگيري از از كشش رشته هوز به عقب و پرتاب نازل من(مسو.ل نازل)  در هنگام بستن ولو ميگردد.

نفر پشتيبان نازل  ( NOZZEL BACK UP PERSON ):

اين نفر بايد مطمئن باشد كه نفر روي نازل براي حركت دادن نازل آزاد است و آمادگي كامل براي جلو رفتن و بدست گرفتن و كنترل نمودن نازل را در هر لحظه كه نفر نازل به هر دليلي موقعيت خود را ترك نمايد داشته باشد.

او مسئول جلوگيري از عقب خزيدن رشته هوز و همچنين برقراري ارتباط بين نفر نازل و ساير نفرات گروه مي باشد. ديگر وظيفه وي در زمان حمله با نازل بوده كه بايد به نفر روي نازل كمك كرده و نازل را بكمك او حمل نمايد.

نفرات حمل كننده هوز ( HOSE HANDLERS):

اين دو نفر بايد در تمام مدت عمليات رشته هوز را محكم گرفته و نيروي وزن و فشار هوز را تحمل نمايند. هرگونه حركت ناخواسته هوز در دست ايشان مانند عقب رفتن هوز باعث عقب رفتن نازل از دست مسئول نازل شده كه قدرت حركت و مانور او  را بشدت كاهش مي دهد.

آنها موظف به نگهداشتن موقعيت هوز مي باشند مگر اينكه دستوري جهت تعديل يا تنظيم كردن صادر و ابلاغ گردد.

آخرين نفر تيم ( TAG-LINE PERSON ):

آخرين نفر تيم رشته هوز زا TAG-LINE PERSON مي نامند و معمولا" يكي از نفرات حمل كننده هوز مي باشد. اين شخص مسئول رفع هرگونه مانع از مسير رشته هوز مي باشد و بايد پيچ خوردگي هاي موجود را هنگام پيشروي رفع نمايد و بطور دائم اقدام به بررسي و بازرسي هوزهاي مورد استفاده نموده و مرقب پيشروي حريق بسمت رشته هوزها باشد. همچنين در مواقع عقب نشيني از منطقه حريق مسئول انجام دادن TAIL-HOSE مي باشد كه در ادامه توضيح داده خواهد شد.

 موقعيت بدن و نحوه قرار گرفتن پاي نفرات تيم ( قرار گرفتن سمت چپ هوز ):

نفرات تيم بطور مستقيم،پشت سر نفر نازل و رو بسمت حريق و جلو قرار مي گيرند.هر نفر حدود يك دست باز با نفر جلو فاصله دارد و دست چپ خود را روي شانه نفر جلو تكيه مي دهد ( وزن خود را اعمال نمي كند ) و پاي چپ را كمي جلو مي گذارد. هوز را قسمت مابين شانه راست و مفصل آرنج عبور داده و با دست چپ هوز را محكم نزديك به پشت نفر جلوتر با دست راست از زير هوز نگه مي داريم. وزن نفرات با اين روش قرار گرفتن پا بايد بحالت متعادل تقسيم گردد و همچنين وزن هوز نيز بطور مساوي بين نفرات تقسيم و نحوه قرار گرفتن نفرات بايد طوري باشد كه تيم هر لحظه قادر به تغيير در جهت و ادامه مانور خود به فرمان فرمانده باشد.

همچنين بايستي بتواند در مقابل اثرات ناشي از باز كردن نازل و نيروي عكس العمل آن آماده باشند.

 

  مهم:

رشته هوز بايد مستقيم با نفر نازل و در نزديكترين محل ممكن براي حمله به آتش باشد.

گسترش صحيح رشته هوز و نحوه قرار گرفتن افراد تيم در كنار رشته هوز يك مسئله بسيار مهم مي باشد زيرا در مسائل زير نقش اساسي ايفا مي كند:

  راحتي مانور و تغيير حركات در حمله به آتش.

  اجازه به نفر نازل براي مبارزه با آتش، بدون داشتن مزاحمت ناشي از وزن و فشار رشته هوز.

  جلوگيري از خطر تاب خوردن و پيچيدن رشته هوز.

  تامين پوشش اسپري آب و حفاظت از تمامي نفرات.

شارژ كردن رشته هوز:

بمحض اينكه تمامي نفرات تيم در موقعيت صحيح قرار گرفتند نفر نازل براي چك كردن آبدهي و فشار آب اقدام به باز كردن آب به آرامي مي كند تا هواي داخل هوز كاملا" تخليه شده و از يك جريان يكنواخت و بدون وقفه قبل از پيشروي بسوي آتش مطمئن گردد.علاوه بر اين از عملكرد صحيح نازل خود اطينان حاصل نمايد. سپس نازل را به آرامي بسته و منتظر دستور به حالت آماده باش مي ماند. در اين حالت  رشته هوز شارژ شده و آماده مبارزه با حريق مي باشد.

پيشروي رشته هوز( پيشروي به سمت آتش):

وقتي كه فرمان حركت " تمام خطوط بجلو" يا " ALL LINES MOVE IN " صادر شد هر يك از نفرات وزن خود را بروي پاي راست انداخته و پاي چپ را نيم قدم به جلو مي راند و وزن را روي پاي چپ انداخته و پاي راست را جلو مي كشد تا در پشت پاي چپ و مقدار كمي بسمت راست قرا گيرد.

اين حركت به حركت FIRE MAN S SHUFFLE معروف است.

قدمها بطور هماهنگ و يكنواخت بوسيله تمامي نفرات تيم بروي رشته هوز انجام ميشود. معمولا" استاد تمرين يا استاد زمين فرمان اجرا را بطور ريتم دار مي گويد مانند: STEP- STEP- STEP- STEP يا قدم- قدم- قدم ... . اگر تيم در سمت راست رشته هوز قرار گيرد تمام حالتهاي گفته شده بصورت قرينه آينه اي انجام ميشود. بياد داشته باشيد كه پاي راهنما همواره وجود دارد و هرگز مانند راه رفتن عادي و معمولي نبايد رفتار كرد.

همواره بايد حركت بدستور باشد يا وقتي نفر جلوي شما اعلام حركت نمود اجرا گردد.

FIRE MAN S SHUFFLE را بصورت ريتميك تمرين كنيد ( تغيير وزن روي پاها-قدم بر داشتن كشيدن پاها ) .اين كار كليد كار ريتمي در حركت با هوز مي باشد.

تغيير حركت بسمت چپ و راست:

براي حركت رشته هوز به سمت چپ يا راست به همان روشي كه در پيشروي قيد گرديد عمل مي كنند. فقط بجاي جلو حركت به سمت جناحين صورت مي پذيرد. پاي راهنما يا LEAD FOOT در جهتي است كه رشته هوز بايد حركت كند. هنگامي كه شما بسمت جلو حركت مي كنيد بمحض اينكه پاي راست شما بدنبال پاي راهنما كشيده شد وزن به حالت تعادل بروي دو پا تقسيم مي شد.

براي حركت رشته هوز به سمت چپ، بايد وزن بروي پاي راست قرار گيرد و نيم قدمي پاي چپ برداشته شده و پس از انداختن وزن بروي پاي چپ ( LEAD FOOT ) پاي راست را بسمت چپ بروي زمين مي كشيم.

اگر بخواهيم بسمت راست حركت كنيم قرينه عمل مي كنيم و پاي راست را اول حركت داده سپس تغيير نقطه ثقل وزن داده پاي چپ را روي زمين مي كشيم.

·        هرگز پاها را مقابل يكديگر قرار ندهيد .زيرا ممكن است باعث عدم تعادل گشته و شما را سرنگون نمايد. تمامي حركات آموزش داده شده بطور هماهنگ و يكنواخت توسط تمامي نفرات تيم انجام مي شود.

عقب نشيني:

براي عقب نشيني يا حركت رشته هوز بسمت عقب به هماهنگي و ارتباط خوب بين نفرات تيم نيازمنديم. وقتي فرمان " تمام خطوط بصورت تمام فوگ و آماده براي عقب نشيني " صادر گرديد نفر مسئول نازل براي حفاظت تيم اقدام به فوگ نمودن كامل بوسيله تنظيم نازل نموده تا تيم را از FLASH BACK احتمالي محافظت نمايد.

آخرين نفر تيم كه TAG-LINE PERSON ناميده مي شود با زدن دو ضربه بر شانه نفر سوم جدا شدن خود از تيم را به نفر سوم اطلاع مي دهد. سپس در فاصله 20 فوتي ( 7 متري ) پشت سر تيم ايستاده و از آن قسمت هوز را گرفته و از زمين جدا مي كند. اين در حاليست كه در فاصله 7 متري كه هوز را از زمين جدا كرده شكم هوز كماكان روي زمين است و اينجاست كه منتظر اعلام دستور "تمام رشته هوزها عقب نشيني" يا " BACK OUT ALL HOSE LINE " مي ماند.

q       دونكته مهم :

1-    در هنگام عقب نشيني مطمئن شويد كه قسمتي از هوز بين شما و ساير نفرات تيم به ميزان كافي مي باشد تا در هنگام عقب نشيني و عقب كشيدن هوز توسط شما، همواره مقداري از هوز بروي زمين شكم داشته باشد. در غير اين صورت نيروي وزن ناشي از اين قسمت تماما" بروي نفرات تيم وارد مي شود.

2-    هوز را مستقيما" نكشيد بلكه اجازه بدهيد هنگام عقب نشيني هوز بروي زمين لغزانيده شود.

در هنگام عقب نشيني كار پا و نحوه حركت آن بسيار مهم است . وقتي فرمان "تمام رشته هوزها عقب نشيني" يا " BACK OUT ALL HOSE LINE " صادر شد پاي عقب شما پاي راهنماست و شما بايد وزن بدن خود را روي پاي جلو ( پاي چپ ) انداخته و پاي راست را كه پاي عقب است به اندازه نيم قدم به عقب برداشته و وزن را روي پاي عقب انداخته و پاي چپ را بسمت عقب بروي زمين مي كشانيم. سپس وزن بدن را روي دو پا تقسيم مي كنيم.

ايمني و محافظت نمودن از رشته هوز:

به محض اينكه رشته هوز به فاصله معين و ايمني نسبت به محل حريق عقب نشيني كرد فرمان " SECURE THE WATER " صادر خواهد شد. نفر اول ( نازل من ) اقدام به بستن آرام ولو نازل مي نمايد تا از اثر ضربه آب جلوگيري نمايد. سپس يك حلقه كوچك بوسيله گردش هوز ايجاد نموده و نازل را در زير هوز قرار مي دهيم. با ين كار از حركت نازل و رشته هوز تحت فشار و آماده عمليات بعدي جلوگيري مي نماييم.

هرگز نازل را پرتاب نكنيد و از ارتفاع رها نسازيد زيرا باعث آسيب رسيدن به نازل و به مخاطره انداختن ايمني گروه يا نفرات بعدي كه با هوز كار خواهند كرد مي شود.

در پايان نتيجه خواهيم گرفت كه كار تيمي- حركات پا- ارتباط 3 كليد اصلي و صحيح انجام دادن عمليات با هوزمي باشد.اين مبحث در اطفا حريق صنعتي از اهميت بسزايي برخوردار است.

زنده ماندن و ايمني آتش نشانان:

اساسي ترين ارزش در معرض خطر و در حالات اضطراري ، زندگي و حيات، بخصوص زندگي انسان است و يك آتش نشان همواره بايد بروي اين موضوع تاكيد داشته باشد.

اين اهميت نه تنها در مورد مردمي كه آتش نشانان آنانرا حفظ مي كنند بلكه در مورد خود آتش نشانان نيز صادق است.

روزهايي كه در زندگي آتش نشانان كم و بيش فاقد ارزش بوده اند سپري شده است. اگر چه از جان گذشتن  در راه انجام وظيفه كاري شجاعانه و قابل تمجيد است -بخصوص اگر براي حفظ جان سايرين باشد- ولي كسي نبايد اجازه تعلل و بي اهميتي و غفلت پيرامون جان آتش نشانان را داشته باشد.

بنابر این :

بقا و سلامتي آتش نشانان بزرگترين و مهمترين مسئله مورد توجه براي هر كسي است كه با اين حرفه ارتباط دارد.

هر افسري در هدايت و رهبري نفراتش بايد براي زندگي خود و نفرات تحت سرپرستي اش نهايت ارزش را قائل باشد و براي حفاظت از آن كوشش كند.

با وجود اين امكان آسيب ديدن و مجروح شدن در زمين آموزش اجتناب ناپذير است ولي مي توان با بالا بردن توان حرفه اي نفرات از ميزان آن كاست. بسيار مفيد و مهم است كه در جهت بالابردن اطلاعات و معلومات پايه اي ايمني در اين زمينه تلاش نماييم.